توازن ميان داستانگويي و چيزي كه ميتوان آن را پرداخت واقعگرايانه تعبير كرد. فيلم دختر هم قصه دارد هم برشي واقعگرايانه و توانسته بدون التهابهاي كليشهاي كنش آدمها را به تصوير بكشد.ميركريمي توازن را در سالهاي قبل در فيلم «خيلي دور، خيلي نزديك» جستوجو كرد و تا اندازهاي به اين توازن نزديك شد اما در فيلم «امروز» كاملا از توازن دور شد و از قصه غافل ماند. با اين حال، او در فيلم آخر خود به اين توازن رسيده است چرا كه دختر هم قصهگوست هم قصهپرداز و يك چشمانداز خوب به تماشاگر نشان ميهد. نكتهاي ديگر كه ميتوان درباره فيلم گفت،
اين است كه ميركريمي در آن به ابعاد كمتر دريافتشده زندگي به خوبي ميپردازد. مانند رابطه پدر با دختر و رابطه برادر با خواهر. او بهعنوان كارگردان به خوبي جزئيات رفتاري يك دختر نوجوان را كه به بلوغ رسيده و به جواني قدم ميگذارد، به تماشاگر نشان ميدهد. تماشاگر با تماشاي فيلم ميتواند به جزئيات خوبي برسد. درحاليكه فيلم ميتوانست كسلكننده باشد و حتي بدون جزئيات اما ميركريمي به هر دو مورد توجه دارد و اين همان توازني است كه بايد آن را در سينما غنيمت دانست. امتياز ديگر دختر، فيلمنامه آن است. متن جزو معدود فيلمنامههاي سالهاي اخير است كه پرده سوم دارد و به اين پرده به درستي پرداخته شده است.
هميشه روال فيلمنامهنويسي اينطور بوده كه بعد از نقطه عطف دوم، ديگر فيلم تمام ميشود، گويي پرده سوم نداريم اما در فيلمنامه دختر كه نوشته مهران كاشاني است، نويسنده از عهده پرده سوم به خوبي برآمده است و در نهايت تماشاگر راضي از وقتي كه گذاشته از سالن سينما خارج ميشود. دختر فيلمنامهاي با ساختار 3پردهاي است كه نقاط عطف، كنشها و واكنشها در آن به درستي پرداخت شده است.
درباره كارگرداني ميركريمي هم همانطور كه گفتم، او به توازن درست رسيده و در اين فيلم كارگرداني هوشمندانه دارد اما يك نكته پرداختن به شهرها در فيلم است. در بخش آبادان و كار پدر (فرهاد اصلاني) در يك جاهايي بيش از حد به جزئيات توجه كرده كه در ادامه فيلم بهنظر ميرسد اين همه پرداخت غيرضروري است. در اين ميان، تصويري كه از شهر تهران ارائه ميدهد، شهري كه دختر به آنجا فرار ميكند، شايد ميتوانست نزديكتر به تهران واقعي باشد اما پايتخت در چند خيابان مبهم و آپارتمان خلاصه شده است. در واقع، ميركريمي ميبايست تهران را بيشتر دوست ميداشت.
- نويسنده سينما و منتقد
نظر شما